جدول جو
جدول جو

معنی خشت قمار - جستجوی لغت در جدول جو

خشت قمار
(خِ تِ قِ)
خشتی که قماربازان برآن بجل اندازند (بجل دو استخوان کعب بود که بدان بازی کنند) و آن را در هندوستان بت بضم موحده و آخر فوقانی خوانند. (آنندراج) :
ببازند عشاق صبر و قرار
بخشت سرخم چو خشت قمار.
وحید (از آنندراج).
کسی نهند که جانرا نباخت بر سر او
جهان کهنه بخشت قمار می ماند.
رفیع (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خشت کار
تصویر خشت کار
کسی که گل به قالب می زند و خشت درست می کند، کسی که کارش آجرچینی و بنا کردن دیوارهای ساختمان با خشت یا آجر است، خشت زن، خشت مال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خشت مال
تصویر خشت مال
خشت کار، کسی که گل به قالب می زند و خشت درست می کند، کسی که کارش آجرچینی و بنا کردن دیوارهای ساختمان با خشت یا آجر است، خشت زن
فرهنگ فارسی عمید
(خُ)
به معنی خشک آمار است که مرض استسقاء باشد. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) ، تتبع و استقصا و تفحص و تجسس و استفسار حساب و استیفاء. (برهان قاطع) :
از فراوانی که خشکامار کرد
زان نهانی مر مرا بیدار کرد.
رودکی.
، جهد کردن. الحاح کردن. اصرار نمودن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ قِ / قُ)
آنکه خوب قمار کند. مقابل بدقمار:
چو نرد داغ تو چینند سینه دار منم
خوشا بباختن خویش خوش قمار منم.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
خشت ساز. خشت زن. خشت درست کن. (از ناظم الاطباء). قالب دار. (یادداشت مؤلف) :
چو قالب بیک مشت گل خشت مال
دهان مرا بسته از قیل و قال.
وحید (از آنندراج).
به آبش چو کف تر کند خشتمال
شود خشت و قالب چو بدر و هلال.
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
دهی است از دهستان اشکنان بخش گاوبندی شهرستان لار واقع در پنجاه و چهار هزارگزی خاور گاوبندی. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرمسیری. آب آن از چاه و باران و محصول آن غلات و خرما و تنباکو و شغل اهالی زراعت و راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
استاد بنایی که کار آن بنا کردن با خشت خام است. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خشت کار
تصویر خشت کار
استاد بنائی که کار او بنا کردن با خشت خام باشد
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که با گل خشت درست کند
فرهنگ گویش مازندرانی